سال ها منتظر من...

الا ای دل نیک بنگر که زبان رمز چه رازی را با تو می گوید: کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا، این سخنی است که پشت شيطان را مي لرزاند و ياران حق رابه فيضان دائم رحمت او اميدوار مي سازد.
  • خانه 
  • ورود 
  • السلام عليك يا صاحب الزمان (عج) 

خاطره ای عجیب از علامه حسن زاده آملی

24 تیر 1395 توسط سالها منتظر من...

…در آمل در مسجد سبزه میدان مشغول درس و بحث و اقامه نماز شدم(در تعطیلات تابستان بوده که ایشان قم را ترک میکرده).
روز دوم پس از نماز به منزل آمدم. پس از ناهار آماده استراحت شدم، ولی بچه ها با سر و صدا و بازی نگذاشتند، من که خسته بودم با بچه ها و مادرشان دعوا کردم، در حالی که نباید دعوا میکردم، بالاخره در محیط خانواده پدر باید با عطوفت رفتار کند.
پس از لحظاتی ناراحت شدم، به حدی که اشکم جاری شد. از خانه بیرون رفتم و مقدرای میوه و شیرینی برای بچه ها خریدم تا شاید دلشان را به دست آورم و از ناراحتیم کاسته شود.

جناب رسول الله صل الله علیه و آله و سلم فرمود: دلی را نشکن که اگر شکسته شد قابل التیام نیست، چنانچه اگر ظرف سنگینی شکست، با لحیم اصلاح نمی شد.

زمین و آسمان بر من تنگ شد و احساس کردم که نمیتوانم در آمل بمانم. از آمل بیرون آمده، به قصد عزیمت به تبریز و محضر آقا سیدمحمدحسن الهی عازم تبریز شدم.

در منزل ایشان پس از لحظاتی احوالپرسی اظهار داشتند: من نمیدانستم شما قم هستید یا آمل؟ لذا میخواستم نامه ای به اخوی (علامه طباطبائی) بنویسم تا نامه را به شما برسانند.
با تعجب عرض کردم: آقا چه اتفاقی افتاده که میخواستید مرا در جریان بگذاری؟
فرمودند: من خدمت آقای قاضی مشرف شدم و سفارش شما را به ایشان کردم. ولی حاج آقای آملی! (استاد خیلی مؤدب بودند و مرا حاج آقای آملی خطاب میکردند) ایشان از شما راضی نبودند.
با شنیدن این جمله تا لاله گوش سرخ شدم، عرض کردم: آقا چطور؟ چرا راضی نبودند؟

فرمودند: ایشان به من گفتند: آقای آملی چطور هوس این را دارد در حالی که با عائله اش اینطور رفتار میکند؟
بعد فرمود: حاج آقای آملی! داستان رفتار با عائله چیست؟
زبانم بند آمد و اشکم جاری شد و بالاخره به ایشان ماجرا را عرض کردم .
فرمود: آقا! چرا؟ اینها امانت خدا در دست ما هستند.
به قم بازگشتم و کل ماجرا را نیز خدمت آقای علامه طباطبائی عزیز عرض کردم و ایشان هم تعجب کرد و پس از سکوت زیادی فرمود: «آقای قاضی بزرگمردی بود.»

منبع: کتاب جمع پراکنده

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 7 نظر

آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(1)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)

موضوعات: داستان, علما و بزرگان لینک ثابت

نظر از: خدايار [عضو] 
  • مهدیا
خدايار

سلام.خیلی قشنگ بود .ممنون

1395/04/26 @ 12:58
نظر از: نورالهدی [عضو] 
  • نورالهدی
5 stars

باسلام
خواهرجان مفیدبود ممنون

1395/04/26 @ 05:19
نظر از: سربند [عضو] 
  • صدرا
  • صدرا2
  • صدرا4
  • صدرا3
  • آوای قلم

روزی با دخترم آن زمان8سال داشت به روستای ویرا زادگاه آقا رفتیم همه نشسته بوریم آقا تشریف آوردند دخترم با چادرش در پشتم قایم شد .گفتم فائزه جون بیا آقاروببین سلام کن گفت میترسم گفتم چرا ؟گفت چون گفته بودید آقا چشم برزخی داره ذات آدمارو میبینه .میترسم منو شبیه حیون ببینه. آن روز به خودم لرزیدم خدایا بنده کوچکت هنوز بالغ نشده از بنده توشرم داره چون حضور اورا باور دارد اما چگونه ما درمقابل تو غافلیم.
یا ستارالعیوب

1395/04/25 @ 12:16
نظر از: سیده فوزیه موسوی [عضو] 
  • یازینب(س)

با سلام
واقعا زندگی بزرگان درس بزرگیه برای همه ما
التماس دعا

1395/04/25 @ 10:49
پاسخ از: سیده فوزیه موسوی [عضو] 
  • یازینب(س)

با سلام
احسنت بر این تربیت التماس دعا بله فرزندان ما از ما الگو می گیرند خدا حفظش کند انشاالله در پناه حق همیشه با اخلاص زندگی کند.

1395/04/26 @ 13:55
نظر از: موسسه آموزش عالی حوزوی فاطمیه کرمان [عضو] 
  • فاطمیه کرمان

با سلام بسیار مطلب کاربردی و مفیدی بود.

1395/04/25 @ 09:24
نظر از: پشتیبانی کوثر بلاگ [عضو] 
  • ₪ آموزش وبلاگ نویسی و پشتیبانی کوثر بلاگ ₪
  • فراخوان ها و مسابقات کوثر بلاگ

با سلام و احترام
ضمن تشکر مطلب شما در منتخب ها درج گردید.
جسارتا منبع را دقیق تر بیان بفرمایید.
موفق باشید.
———-
http://farakhan.kowsarblog.ir/hejab1
———-
مشخصات منبع
این نوشتار که از زبان استاد “حسن زاده آملی” بازگو شده شرح زندگی، فعالیت‌های تحصیلی و علمی نیز، خاطراتی است که در قالب حکایت و گاه اشعاری چند تدوین گردیده است.

1395/04/25 @ 00:23


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

السلام علی الحسین (ع) و علی علی بن الحسین (ع) و علی اولاد الحسین (ع) و علی اصحاب الحسین (ع)

الا ای دل نیک بنگر که زبان رمز چه رازی را با تو می گوید: کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا، این سخنی است که پشت شيطان را مي لرزاند و ياران حق رابه فيضان دائم رحمت او اميدوار مي سازد.

یک جرعه تدبر

آیه قرآن

جملات قصار رهبر

بگو چه کنم؟

وصیت شهدا

ذکر ایام هفته

کد ذکر ایام هفته
تعجیل در فرج آقا و صاحبمون حضرت ولی عصر(عج) صلوات. اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم ♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

دعای فرج

دعای فرج

آخرین مطاب

  • غافل نشویم...
  • اصلاح واقعی...
  • سواد رسانه‌ ای یعنی چه؟!
  • عشق به هر چیز...
  • زینت خانه مهتاب به دنیا آمد...
  • چهار چیز محوکننده گناهان
  • ای شهدا شرمنده ایم...
  • کیمیای درد...
  • جاااااااااااانم فدااااااااات ای حضرت ماه.......
  • گرمای درونی
  • ملکه
  • دلتنگی...
  • پوشیدگی...
  • کوتاه ترین دعا...
  • فرزند
  • گرمای درونی
  • جمله ای کلیدی از آیت الله بهجت ره
  • تلنگر
  • چه چیز تو را مغرور کرده است؟!
  • سنگی که بعد از ۱۳ هزار سال به پایان جهنم رسید!

دانشنامه مهدویت

مهدویت امام زمان (عج)

کد تغییر شکل عکس ها

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس